حدود سه ماه قبل از آغاز انتشار مونوریل، هنوز نام مجله ی در شرف تولد مشخص نبود. یک روز در دفتر جلسه ای با اردوان داشتیم برای تعیین نام .
در شماره قبل مونوریل شما بخش اول این گفتوگو را خواندید. از جنس علم به فلسفه نگاه کردن به نظر از پیچیدهگی ویژهای برخوردار است. ما با محمدرضا بیکزاده صحبت را شروع کردیم که بسیاری از دانشجوهای ایرانی در مالزی او را میشناسند. اینک بخش دوم این گفتوگو را خواهید خواند. دهها سوال ناپرسیده باقی ماند، اما در این زمان و امکان کم باید از خیر بسیاری از ناپرسیدهها گذشت. اگر این محقق علم «هوش مصنوعی» فرصت بدهد، بیشک این آخرین نوشته از او نخواهد بود.
خدای را شکر که بزرگترین فراهمکننده فرصتها است. مهربان و بیدریغ، چنان آدمی را در بخشندگیهایش غرق میکند که آدمی از فرط داشتن گاه باور نمیکند که در میان نعمت است و به دنبال آن از این سوی بدان سوی روان است. فکر کنید: در دریایی باشی و به دنبال آب این سوی و آنسوی روان.
محمدرضا بیکزاده، اردیبهشت ماه سال یکهزاروسیصدوسی هفت در تهران متولد شده است. هجده سال بعد، یعنی سال یکهزاروسیصدوپنجاهوپنج وارد دانشگاه شده اما دو سال بعد انقلاب میشود. او با انقلاب فرهنگی نه سال طول کشید تا توانست در سال شصت و چهار شمسی از دانشگاه شهید بهشتی تهران مدرک مهندسی کامپیوتر بگیرد
بیتعارف باید بگویم شما با این استقبال از مونوریل کار ما را خیلی سخت کردید. شماره یک وقتی منتشر شد خودمان رفتیم سراغ مخاطب، افتخار کردیم که به دست خواننده، نشریه را دادیم. برای هر کدام از ما اوج شادی و ایجاز بود. بلخره مونوریل به دست آنهایی رسید که صاحبش بودند.
محمد تاجران، دوچرخهسوار مشهدی است که دور دنیا را میگردد. در هفتصد و سی و یکمین روز از سفرش در مالزی درست پیش از آنکه به سنگاپور برود با او دیدار کردم.
هیچ وقت شده کسی به عنوان راهنمایی به شما بگوید: بهتر است یک تور توفیق اجباری بروید! این درست حرفی بود که من از یک دوست که کارهای اقامتم را میکرد شنیدم. ویزای توریستی من سه ماه بود. چیزی که خیلی از ایرانیها را برای آمدن به مالزی هیجانزده میکند. به قولی باب فال و تماشا را توام باز میکند.
دومین اکسپوی بینالمللی هنر مالزی از بیست و ششم تا سیام نوامبر 2008 برگزار شد. این نمایشگاه که بنابر گفته گردانندگانش با حضور بیست و دو کشور برگزار شده، نگرشی تازه به هنر در مالزی را به معرض نمایش میگذارد.
پیش از این بخش اول این گفت و گو را در مونوریل خوانده بودید که از استقبال بالایی در بین خوانندگان نیز برخوردار شد. اینک بخش پایانی این گفت و گو را خواهید خواند.
شروع هر کار خوب فارغ از رنجهایش، شیفتگی و لذت خاص خودش را دارد. یک روز دور هم جمع شدیم و هر کدام به فراخور حال از موانع و مسائل زندگی ایرانیان در این سرزمین استوایی گفتیم. بعد همه به اتفاق به این باور رسیدیم که امروز با داشتن خیل عظیمی از ایرانیان در مالزی، یکی باید پا پیش بگذارد و برای ایرانیان در مالزی بنویسد. از زندگی و از همه آنهایی که برای خواندن خوب است. مونوریل برای همین در دست شماست. میخواهیم از زندگی بنویسیم و با مشارکت شما در رسانهای سهیم شویم که برای جامعه محلی ایرانیان در اینجا تهیه و تولید میشود.