http://pooyanmokari.blogspot.com/2011/02/blog-post.html
تاریخ انتشار: 03/02/2011
سه روز از انتشار خبر حکم ۱۲ سال حبس نوید خانجانی فعال حقوق بشر بهایی میگذرد. بازتاب گسترده خبر در همان ساعات اولیه در سایتهای حقوق بشر و خبری فارسی نشان دهنده اهمیت این خبر بود. ۱۲سال حبس تعزیری برای یک فعال حقوق بشر ۲۴ ساله یکی از سنگین ترین احکام برای فعالین حقوق بشر در سالهای اخیر بود که از دیدگاه گروههای حقوق بشر ایرانی «ناعادلانه» و از دیدگاه سایتهای معتبر خبر، خبری «بی سابقه» یا «کم سابقه» ارزیابی شد. این ارزیابیها برای انعکاس گسترده خبر کافی بود.
برخورد فردی برخی فعالین حقوق بشر با این حکم نیز اعتراض آمیز بود. بسیاری از فعالین شناخته شده حقوق بشر در صفحههای فیس بوک خود در برابر این حکم عکس العمل نشان داده و به آن اعتراض کردند.
اما در میان عکس العملهای صورت گرفته از طرف گروهها و افراد مختلف درگیر با مسائل حقوق بشر، برخورد گروه خاصی از فعالین سیاسی و حقوق بشری قابل توجه بود. گروههای مرتبط با جنبش سبز در ایران برخوردهای متفاوتی با حکم نوید خانجانی داشتند. برخی از سایتهای منتسب به جنبش سبز در همان دقایق اولیه مانند دیگر گروههای مستقل، خبر را در بخش اصلی تارنمای خود منتشر کردند، گروه دیگری از سایتها با زمان زیادی وقفه (حدود ۲۴ ساعت) خبر را در گوشه ای از تارنمای خود منتشر کردند و گروه آخر که سایت کلمه، سایت نزدیک به میر حسین موسوی را نیز شامل میشود، یا با بی اعتنایی، خبر حکم نوید خانجانی را منتشر نکردند و یا تنها در جستجوی گوگل میشد انتشار خبر از سوی آنها را دید ولی در صفحه اصلی این سایتها اثری از خبر نبود.
در ظاهر هرچه سایتهای نزدیک به جنبش سبز مستقل تر بودند برخودشان با این خبر مانند دیگر سایتهای خبری و حقوق بشری مستقل بود و هرچه سایتها به رهبران جنبش سبز نزدیک تر بودند، بی اعتنایی آنها نسبت به خبر بیشتر بود.
این برخورد یادآور برخورد دیگری در چند ماه پیش بود، در هنگام انتشار خبر محکومیت هفت مدیر جامعه بهاییان ایران به ۲۰ سال حبس در دادگاه اولیه نیز برخوردهایی به همین شکل روی داد. سکوت برخی رسانههای منسوب به جنبش سبز تا جایی بود که اعتراض فعالین حقوق بشر بهایی را بر انگیخت و نوید خانجانی با انتشار نوشته ای در صفحه فیس بوک خود خطاب به رهبران جنبش سبز نوشت: «آقایان طرفدار حقوق ملت ایران، این ملتی که از آن یاد میکنید درصدی بهایی دارد. تا کی این سیاست سکوت و بی توجهی و سانسور را ادامه میدهید؟»
با اتفاقات ذکر شده این سوال مطرح میشود که آیا رهبران جنبش سبز آنگونه که در بیانیههای خود میگویند به حقوق هر ایرانی به عنوان یک انسان احترام میگذارند؟ و یا آن که مانند کسانی که داعیه مخالفت با آنان را دارند، به حقوق اقلیتهای مذهبی و قومی، مخصوصا بهاییان بی توجه هستند؟
بی اعتنایی به خبر حکم نوید خانجانی در میان برخی فعالین حقوق بشر و روزنامه نگاران ایرانی نیز دیده شد و همین نکته حساسیت دیگر فعالین شناخته شده حقوق بشر و روزنامه نگاران را برانگیخت، این افراد دلیل چنین برخوردی را تنها بهایی بودن نوید خانجانی میدانستند. این فعالین حقوق بشر، دیگر فعالین را به رفتاری بر اساس «خودی و ناخودی» متهم کردند. از سوی دیگر اردوان روزبه از روزنامه نگاران شناخته شده، در وبلاگ شخصی خود با عنوان «من از روی شما مردم ایران شرمنده هستم»، به بی اعتنایی برخی از خبرنگاران و سایتهای معتبر خبری به این خبر پرداخت.
چنین برخوردهایی سوالی تکراری را در برابر جامعه حقوق بشر ایران قرار داد، که آیا جامعه ای که خود ادعای دفاع از حقوق بشر در ایران را دارد، به حقوق افراد دیگر با تفکرات متفاوت احترام میگذارد و از آن دفاع میکند؟
اما میتوان داستان را از سوی دیگری دید و از دیدگاه دیگری به بررسی آن پرداخت. شاید توجه به برخورد مدیریت و کاربران بالاترین، به عنوان یکی از پر بازدیدترین سایتهای فارسی، با این خبر بتواند نکته ای دیگر از این جریان را نشان دهد.
در دقایق اولیه انتشار خبر، با وجود اینکه کاربران زیادی خبر حکم ۱۲ سال حبس نوید خانجانی را با عناوین مختلف در بالاترین قرار دادند. اما این خبر با گذشت زمان زیادی به اصطلاح «داغ نشد»، در ادامه با پیشنهاد برخی کاربران، تعدادی از کاربران با سابقه در بالاترین این خبر را به عنوان «موضوع داغ» ارایه کردند که مدیریت بالاترین با این عمل مخالف کرد. پس از آن اعتراض برخی کاربران به بی توجهی اکثریت کاربران و مدیریت بالاترین به خبر بیشتر شد، تا آنجایی که برخی کاربران بالاترین با شروع بحث «چرا حکم ۱۲ سال حبس تعزیری نوید خانجانی در بالاترین داغ نشد» اعتراض خود را به این جریان نشان دادند و در انتها با گذشت ۲۴ ساعت، خبر در بالاترین داغ شد«.
با وجود آنکه در بسیاری از اظهار نظرها درباره «ضعف مدیریت» و «عدم وجود دموکراسی» در بالاترین روبرو هستیم اما میتوان به سایت بالاترین به عنوان نمایندهای رسانهای از جامعه ایران نگریست، جامعه ای که به اخبار روز ایران و جهان و مخصوصن مسائل حقوق بشر علاقه مند است. در اینجا دیگر با ادبیات سیاسی و سانسورهای خبری از سوی گروههای مختلف روبرو نیستیم. در اینجا با نمونه ای از فرهنگ ایرانی روبرو هستیم، که میتوان در آن ضعف بزرگ فرهنگی مردم ایران را لمس کرد. میتوان به این واقعیت پی برد که فرهنگ «خودی و غیر خودی» و فرهنگ «تبعیض اقلیتها» نه تنها هنوز در میان مردم ایران وجود دارد بلکه در میان فعالین حقوق بشر و سیاست مداران آن نیز وجود دارد.
با اطمینان میتوان گفت، این رفتارها تنها به ضرر اقلیتهای ایرانی که خود سازنده جامعه کلی ایرانی هستند نیست، بلکه به ضرر تمام ایرانیان است. پس باید این سوال را پرسید که این فرهنگ و رفتار به نفع چه کسانی است؟ شاید این رفتارها به سود برخی سیاست مداران و گروههای سیاسی ایرانی باشد اما آنچه که مشخص است این است که چنین رفتارهای تبعیض آمیزی به هیچ وجه به سود جامعه حقوق بشر ایران و مردم ایران نیست.