تاریخ انتشار: 23 آبان 1388
http://zamaaneh.com/ardavan/2009/11/post_326.html
اردوان روزبه
جمعه ۲۲ آبان یک منبع خبری، به نقل از «کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی در ایران» اعلام کرد که شیرکوه معارفی یکی از فعالان سیاسی مدنی کرد که در زندان سقز به سر میبرد و قبلا به اعدام محکوم شده، از سوی مقامات قضایی برای اجرای حکم به سلول انفرادی منتقل شده است. پیش از این هم سلولی وی احسان فتاحیان در زندان سنندج اعدام شده بود. هر دوی این دو فعال جوان کرد متهم به محاربه بودنده اند.
در همین ارتباط، با یکی از وکلای مدافع شیرکوه معارفی، خلیل بهرامیان تماس گرفتم و از او در بارهی صحت و سقم این خبر پرسیدم:
آقای بهرامیان، آیا این خبر صحت دارد که فردا (شنبه ۲۳ آبان) قرار است موکل شما، شیرکوه معارفی را اعدام کنند؟
من از ابتدا وکیل ایشان نبودم، منتهی حدود یک ماه پیش پدر او نزد من آمد و داستان را تعریف کرد. به او گفتم: به عنوان یک وکیل دادگستری و عضو کمیتهی بینالمللی مقابله با کشتار انسان و اعدام، از شما دفاع میکنم.
امروز صبح به من خبر دادند که آقای شیرکوه معارفی را به بند انفرادی بردهاند و احتمال دارد اعدام شود. چون حکم اعدام قبلا صادر شده، این خطر وجود دارد. ۱۰۰درصد نمیتوانم بگویم، ولی همه چیز بر اساس احتمالات است.
اتهام آقای معارفی چیست؟
ایشان متهم به محاربه است؛ محاربه به عنوان اقدام علیه امنیت کشور با مقابلهی نظامی با جمهوری اسلامی.
درست است که ایشان همبند و همسلول آقای احسان فتاحیان که چند روز پیش اعدام شد، بود؟
کاملن درست است.
یعنی آقای معارفی هم عضو حزب «کومله» بوده و حکم اعدام به همین اتهام برایش صادر شده است؟
نه آقای فتاحیان و نه آقای معارفی هیچکدام عضو کومله نبودهاند. بلکه جزو هواداران کومله بودند. اینها جوان هستند. جوانانی که هنوز به حدی نرسیدهاند که عضو حزب باشند. این جوانان روی مسایل احساسی، هوادار کومله هستند.
آیا دادگاه تجدیدنظر نیز تشکیل شده و حکم اولیه تایید شده است؟ هیچ راهی برای لغو حکم وجود ندارد؟
آقای معارفی قبلن وکیل تسخیری داشته است. در مرحلهی تجدیدنظر خواهی، آقای شیخی وکالت ایشان را بر عهده گرفته است. آقای شیخی با من تماس گرفت، مسایل پرونده را توضیح داد. پدر شیرکوه هم دلایلی ارائه کرده، از جمله شهادت اهالی یک روستا، مبنی بر این که زمانی که پاسداران برای دستگیری آنان میروند، شیرکوه تفنگش را تحویل میدهد و دستگیر میشود. در نهایت هیچگونه مقابله و محاربهای صورت نمیگیرد. با این وصف، اتهام محاربه بر ایشان وارد نیست.
استنباط من این است که جریان تندروانهای در منطقهی کردستان در پی نوعی انتقامجویی، چپروی و یا ماجراجویی است که آرامشی را که در کردستان وجود دارد، بر هم بزند که خواهناخواه، برهم خوردن این آرامش به نفع کشور ما نیست.
من قبل از هر چیز، از همین رادیوی شما نیز از رهبری جمهوری اسلامی که با توجه به شناختی که از ایشان دارم، انسانی است اهل مطالعه و مردی است تیزهوش، درخواست میکنم جلوی این تندرویها را بگیرند. این کار خواهناخواه به نفع کشور ما نیست و اتحاد کشور ما را درهم میریزد.
همچنین از آقای لاریجانی که تازه رییس قوهی قضاییه شده است، میخواهم از لاک خود بیرون بیاید و از حالت انفعالی خارج شود. چون اول کار ایشان است، جلوی این اعدامهای بیرویه را بگیرد.
صرفنظر از این که در هیچ جای جهان ثبت نشده که کشتن انسان بتواند جامعهی انسانی رادرست کند، این اعدامها و تندرویها اصولن به کشور ضربه میزند، به جامعه ضربه میزند.
جوانی که خود را تحویل داده است، حداکثر مجازاتش، حمل سلاح غیرمجاز و یک سال زندان است. بریدن حکم اعدام برای این بچهها، هم در بعد اسلامی و هم در بعد انسانی، مشکلاتی ایجاد خواهد کرد و چیز قشنگی نیست.
نه تنها زیبا نیست، از جهات حقوقی نیز قابل توجیه نیست که دست قاضی باز باشد، درجا حکم اعدام صادر کند. این گونه پروندهها را باید از دست قضاتی که تجربهی چندانی ندارند، از هنر قضاوت، از آگاهی قضایی و از علومی مانند روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه، تاریخ و تاریخ کشور اطلاعاتی ندارند، خارج کنند و آنها را دست افراد صالحی بسپارند که این بحرانها ایجاد نشود.
با توجه به این که محاربه مصداق مخالفت با خدا و یا مخالفت با یک مرجع دینی است، آیا مخالفت با نظام جمهوری اسلامی، از مصادیق محاربه است؟
محاربه یک لغت عربی است که از «حرب» به معنای جنگ میآید. محارب یعنی کسی که جنگ را بر علیه جمهوری اسلامی شروع میکند. منظور از جنگ هم مقابله با سلاح گرم است. صرف این که کسی حتی اسلحه حمل کند، به مفهوم محاربه نیست.
آقایان قضات تندروی میکنند؛ آقایان قضات تابع دستورات مقامات امنیتی هستند و این صحیح نیست. اگر قرار بود مقامات امنیتی رای صادر کنند، بهتر میبود که اصلن دادگاهی تشکیل نمیشد؛ آنها خودشان میگرفتند، خودشان متر میکردند، خودشان میدوختند و خودشان اجرا میکردند.
وقتی دادگاه تشکیل میشود، به مفهوم غربال شدن یک موضوع از جهات منطقی، از جهات اسلامی و از جهات انسانی پرونده است که سره از ناسره را تشخیص بدهد.
آقای لاریجانی اگر میخواهد کاری بکند، باید دست قضات را از این نوع پروندهها کوتاه کند و این پروندهها را بر اساس اصل ۱۶۸ قانون اساسی، در دادگاه علنی و با حضور هیات منصفه در استانهای کشور مورد رسیدگی قرار بدهند و از قضات عادل، قضاتی که ماجراجو نیستند، قضاتی که علم و بردباری دارند، قضاتی که بینظری و قضاوت درست را با وجدان بالا و با اعتقادات بالا مد نظر دارند، برای رسیدگی به چنین پروندههایی کمک بگیرند.
ولی این برنامه هست که قاضی با ذهنیت حداقل خودش که معلوم نیست درست باشد یا خیر، حکمی صادر میکند و این همه گرفتاری ایجاد میکند. آن بالا هم که در دیوان عالی کشور، معمولن این احکام تایید میشود و این کار درست نیست.